************************
فریب ما مخور آقا دروغ میگوییم
به جان حضرت زهرا دروغ می گوییم
چه ناله ای چه فراقی چه درد هجرانی
نیا نیا گل طاها دروغ می گوییم
تمام چشم براهی و انتظار و فراق
و ندبه های فرج را دروغ می گوییم
دلی که مامن دنیاست جای مولا نیست
اسیر شهوت دنیا است دروغ می گوییم
زبان سخن ز تو گوید ولی برای مقام
به پیش چشم خدا هم دروغ می گوییم
کدام ناله غربت کدام درد فراق
قسم به ام ابیها دروغ می گوییم
**********************
آقا اجازه! اين دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف ديگران
آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان
ديگر نمي دهد به دلم روي خوش نشان!
قصدم گلايه نيست، اجازه! نه به خدا!
اصلا به اين نوشته بگوييد «داستان»
من خسته ام از آتش و از خاک، از زمين
از احتمال فاجعه، از آخرالزمان!
آقا اجازه! سنگ شدم، مانده در کوير
باران بيار و باز بباران از آسمان
- اهل بهشت يا که جهنم؟ خودت بگو!
- آقا اجازه! ما که نه در اين و نه در آن!
«يک پاي در جهنم و يک پاي در بهشت»
يا زير دستهاي نجيب تو در امان!
آقا اجازه!............................
.......................................!
باشد! صبور مي شوم اما تو لااقل
دستي براي من بده از دورها تکان...
آقا اجازه خسته ام از اينهمه فريب!
آقا اجازه! خسته ام از اين همه فريب،
از هاي و هوي مردم اين شهر نا نجيب.
آقا اجازه! پنجره ها سنگ گشته اند،
ديوارهاي سنگي از کوچه بي نصيب.
آقا اجازه! باز به من طعنه مي زنند
عاشق نديده هاي پر از نفرت رقيب.
«شيرين»ي وجود مرا «تلخ» مي کنند
«فرهاد»هاي کينه پرست پر از فريب!
آقا اجازه! «گندم» و «حوا» بهانه بود،
«آدم» نمي شويم! بيا: ماجراي «سيب»!
باشد! سکوت مي کنم اما خودت ببين..!
آقا اجازه! منتظرند اينهمه غريب....
برچسب : نویسنده : baharentezar بازدید : 80